- سر افشانی
- عمل سر افشانذدن
معنی سر افشانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترک علایق کردن
عمل در افشاندن
آنکه سر کسان بیفشاند، سر جنباننده از غرور و مستی و شور و حال
دانه افشانی
برز افشانی تخم افشانی پاشیدن بذر
پخش شکر، شیرین سخنی
رقص و نشاط کردن و دست افشاندن
افشاندن گرد، در علم زیست شناسی پراکنده شدن گردۀ گل
عمل گرد افشاندن، دوره ایست که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار می گیرد گرد افشانی بدو طریق مستقیم و غیر مستقیم صورت می پذیرد
عمل گل باران کردن
عمل گوهر افشاندن
((گَ اَ))
فرهنگ فارسی معین
غبار افشاندن، در گیاه شناسی عبارت از دوره ای است که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار گیرد. گردافشانی به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم صورت می گیرد
آنکه در می پاشد، در افشاننده، شخص بلیغ و زبان آور
عمل زر افشان زر پراکندن
دارای ریزه های زر: قبای زر افشان، شاباش نثار کردن جواهر
عمل سر افشانذدن
بلاغت، زبان آوری، شیرین زبانی
زر پراکندن
سرافشاننده، سرجنباننده، کنایه از مست، کنایه از مغرور، متکبر